دولت ترامپ در مقاطع مختلف سه هدف عمده را برای جنگ تجاری مطرح کرده است: بازگرداندن صنایع تولیدی به داخل، افزایش درآمدهای دولتی برای کاهش کسری بودجه، و دستیابی به توافقهای تجاری بهتر. با این حال، اگر هدف واقعی بازگرداندن تولید به خاک آمریکاست، باید انگیزههای شفاف و قوی برای سرمایهگذاری شرکتها فراهم شود. اما عملکرد این دولت برعکس بوده است: تصمیمات ناگهانی، تغییرات سریع در سیاستها و بازگشتهای مکرر، فضای نامطمئنی برای کسبوکارها ایجاد کرده است.
تحولات اخیر نیز نشان میدهد که شرکای تجاری اصلی آمریکا – بهویژه چین – در موضع قویتری قرار دارند. بسیاری از تعرفههایی که قبلاً اعمال شده بود، به دلیل فشار بازارهای مالی، بهویژه بازار اوراق قرضه خزانهداری، و نگرانی از شوک تورمی در کالاهای مصرفی، لغو شدند. چین نیز در پاسخ، با این باور که این سیاستها به اقتصاد آمریکا بیشتر لطمه میزند، مقابله به مثل کرد.
تهدیدی برای جایگاه جهانی دلار
در حالی که چین کنترل بخش بزرگی از تولید جهانی را در دست دارد، آمریکا همچنان بر نظام مالی بینالمللی تسلط دارد. اما تلاش برای کاهش وابستگی به چین از مسیر تحریمها و تعرفهها، نهتنها به تولید داخلی کمک نکرده، بلکه به اعتبار جهانی آمریکا آسیب زده است. از دست دادن اعتماد جهانیان به نظام مالی آمریکا، شاید بزرگترین خطر این سیاستها باشد؛ خطری که حتی میتواند راه را برای تسلط چین بر این نظام هموار کند. بازگرداندن تعرفهها کار سادهای است، اما بازسازی اعتماد بینالمللی به مراتب دشوارتر خواهد بود.